تهران- ایرنا- نمایش «یک خراش کوچک» اگرچه درباره جنگ سخن میگوید؛ نمایشی ضدجنگ است و به روان انسان و چالشهایش پس از جنگ میپردازد.
این نمایش یک تئاتر اکسپرسیونیستی است و تلاش میکند لایههای عمیق وجود انسان را بکاود و با بیانی غیرمعمول و اغراقشده، این آشفتگیها را به تصویر بکشد. مادر در این نمایش از خویش گریزان است؛ تا آنجا که مجال خواب را از خود ربوده، مبادا در ناهوشیارش با واقعیتش روبرو شود. واقعیتی که چون خوره، روحش را به انزوا کشانده و اگرچه از آن میگریزد؛ در دایره هستی، زندگی او را به نقطه اولش بازمیگرداند.
در نمایش «یک خراش کوچک»، صحنهآرایی، نورپردازی و گریم حالتی انتزاعی دارد و تلاش میکند واقعیتی را که در انتهای داستان بیان میشود، به شکلی اغراقشده و نامتعارف به مخاطب نشان دهد تا مستقیم جهان ذهنی شخصیتها را بازتاب دهد.
این نمایش بر احساسات درونی و به جای روایت خطی داستان، اغلب بر بیان احساسات عمیق شخصیتها و کشمکشهای روانی آنها تمرکز دارد. ترس از خوابیدن مادر، تنش دخترش برای خفتن در یک شب خاص تا مبادا دوباره پیری به سراغش بیاید. فوبیای مادر تا آنجا پیش میرود که نمیخواهد هیچ چاقویی در خانه آنها باشد و از هر چیز تیزی هراس دارد. رویدادهای نمایش، کمتر به شکل گفتوگو و بیشتر در قالب تکگوییها، فلشبکها یا صحنههای جداگانه و پراکنده نگاشته شدهاند. حضور نداشتن برخی شخصیتها به صورت انسانهای واقعی، در واقع مفاهیمی چون ترس، قدرت و یأس را به نمایش میگذارد.
نورپردازی در تئاتر اکسپرسیونیستی نقشی کلیدی دارد. سایهها و کنتراستهای تند برای ایجاد حس دلهره و آشفتگی استفاده میشوند. از اینرو در نمایش بازیگری را پشت پرده سفید داشتیم که احساسات را در قالب نور و سایه اجرا میکرد و گاه این بازی، در فاصله یک پرده با بازیگر یکی میشد؛ درست همانجا که مادر دستش را به دست بازیگر پشت صحنه میگذارد و تلاش میکند با سایه خود یکی شود.
میدانیم در کارکرد کهنالگویی، «سایه» در برگیرنده همه امیال غیراخلاقی و منعشده ماست که توسط انسان به ناهوشیار واپسرانده شدهاند و شاید پیچیدهترین کهنالگوی بشر باشد. سایه، کهنالگوی تیرگی و سرکوب است؛ بیانگر ویژگیهایی که افراد دوست ندارند به وجود آنها اعتراف کنند، بلکه میکوشند آنها را از خود و دیگران پنهان نگه دارند. درست مثل حقیقتی که در نمایش «یک خراش کوچک» میبینیم، مادر دوست ندارد دخترش بداند او روزگاری پرستار بوده و به عنوان قهرمان جنگ از او یاد میشده است. بنابراین آنها را به سایه میکشاند؛ زیرا یادآور خاطراتی است که از لحاظ اخلاقی برایش ناخوشایند هستند.
مادر در این نمایش، درست جایی که دستش را به دست سایه میگذارد از سایه خودش باخبر میشود و این، نخستین آزمون شهامت اوست. او تا پیش از مواجهه با سایهاش با ترسهایش زندگی میکند و این، سبب زندگی اسفبار او میشود و ناامیدی را بازتولید میکند.
اگرچه در انتهای قصه، مادر با تنهاییاش مواجه میشود، به صلح با خویش دست مییابد؛ چیزی که سالها در وجود دخترش جستوجو میکرد و با انتخاب نام «ایزد صلح» برای او، باور کرده بود آشتی به خانهاش بازخواهد گشت. حال آنکه برای نجات و صلح، تنها باید وجود خویش را بکاود.
دختر اما، در زندگی مسیری دیگر برایش مقدر است. او از همان ابتدای تولد، از مادری مرده زاده میشود. او برای بقا، از لحظه تولد جنگیده است، برای زنده ماندن تلاش میکند و سه سال است که از هر سال، شب تولدش ده سال پیر میشود.
او با ماه، شکار و جنگاوری مرتبط است و هر ساله، شبهنگام ره دهسالهای را میپیماید، در انتها با خویشتن خویش مواجه میشود و میرود برای سرنوشت خود بجنگد. این نمایش اگرچه درباره جنگ سخن میگوید، اما نمایشی ضدجنگ است و به روان انسان و چالشهایش پس از جنگ میپردازد.
«یک خراش کوچک»، زخمی سر باز کرده است که دَلَمههایش یک عفونت را نمایان میکنند؛ درست همانجا که آقای دکتر برای نجات جانش، خود را جاسوس مینامد و سر از تن دیگری جدا میکند. این، افول اخلاقی را به نمایش میگذارد. زن، در این نمایش، شاهد است که چگونه همسرش از یک پزشک به یک جنایتکار تبدیل میشود و چقدر عمر این جنایت برای بقا کوتاه است.
اختلال اضطراب پس از سانحهای که سالها با آناهیتای مادر همراه است، از او نه یک آب روان، که مردابی عفن گرفته ساخته است که در حصار خانهاش زندانی است. خاطراتش را در پستو نهان میکند و تاب مواجهه با آن را ندارد. اگرچه گاهی خاطرات خوش با همسرش، برای لحظاتی کوتاه میان خواب و بیداری جان میگیرد، به صدای زنگولهای پایان مییابد؛ که مبادا ادامهاش به ترسهایش بیانجامد. مادر همچنان با علایم روانی اضطراب جنگ روبروست. خوابش پریشان و وجودش مملو از ترس است و کابوسهایش پایانی ندارد.
عدد سه در نمایش، بهعنوان نمادی از یک کل است که شامل آغاز، میانه و پایان میشود. سال اول با فرآیند پیری آغاز، و سال آخر با درک حقیقت و رفتن از خانه پایان مییابد و با مفاهیم مقدس ایرانی نیز همخوانی دارد؛ چه در باور ایرانی، هستی بر سه اصل نیک در کردار، گفتار و پندار استوار و جهان بر سه قسمت است: دنیای زِبَرین، میانه و زیرین. دختر در نهایت از سه جهان عبور میکند: نادانی، وهم و دانایی و در دانستن است که «رفتن» را برمیگزیند.
موهای دو رنگ دختر نیز جز آنکه با مفهوم گذر عمرش مرتبط است، به هر دو وجه وجود آدمی اشاره دارد؛ و زمانی که سیاهی موها از میان میرود، جهان سپید میشود. و اگرچه دردناک، به راستی قصه را درمییابد.
تلاش سپیده توکلی و اکرم جلیلوند به عنوان بازیگر برای اجرایی بینقص در صحنه، قابل تقدیر است. این نمایش با بازی اکرم جلیلوند، سپیده توکلی، مهشید پناهنده و آرش محمدی از هجدهم تیر در سالن اصلی تالار مولوی روی صحنه است.
«کارنامهی بُندار بیدَخش» نوشتهی بهرام بیضایی به کارگردانی ساناز پوردشتی و مهدی وحیدروش در مجموعه تئاتر لبخند، سالن دو ،به روی صحنه رفته است. تهیه کننده این نمایش سجاد افشاریان است.
در توضیح نمایش چنین آمده است: بُندارِبیدَخش وزیرِ جَمشاه جام جهانبین را برای او میسازد. جمشاه با بدگمانی بُندار را خلع و به زندان میاندازد…
کارنامه بندار بیدخش، از نمایشنامههای بهرام بیضایی با زبان و گویشی کهن و وزین، درباره دانشمندی است که آینه جهان نمایی میسازد و به شاه جم، هدیه میکند. اما جم که قدرت و شعف داشتن جام جهان نما او را کور کرده، میهراسد که مبادا بندار باز هم آینههای دیگر بسازد که بدست دشمنانش بیفتد و تصمیم به کشتن او میگیرد. نمایش از دو تک گویه و روایت موازی، شکل گرفته که بازیگران وقایع را برای تماشاگران بازگو میکنند.
این نمایش به کارگردانی ساناز پوردشتی و مهدی وحیدروش و با طراحی صحنه مینیمال میزبان علاقهمندان به بهرام بیضایی و تئاتر ایرانی است که تا ۳۱ تیر ۱۴۰۴ میزبان دوستداران است.
منبع: امرداد
کارگردان نمایش «یک خراش کوچک»، معتقد است مشکلات تئاتریها مثنوی هفتاد من است و در چنین شرایطی، کار کردن در این عرصه دشواریهای زیادی دارد.
آرش محمدی نویسنده و کارگردان نمایش «یک خراش کوچک» که این شبها در تالار مولوی روی صحنه است در گفتگو با خبرنگار مهر درباره ساختار کلی نمایش گفت: این اثر نمایشی، ساختاری تقریباً تکپردهای دارد که در سه بخش پیوسته و با برشهای لحظهای اجرا میشود. بخش عمدهای از متن نمایشنامه بر پایه دیالوگهای کوتاه و تلگرافی بنا شده و روایت آن از دریچه ذهن قهرمان داستان میگذرد، رویکردی که این اثر را به فضای اکسپرسیونیستی نزدیک کرده است. با این حال در برخی لحظات نیز تنههایی به رئالیسم میزند. این منطق در کارگردانی، طراحی صحنه، نورپردازی و حتی شیوه بازی بازیگران نیز دنبال شده تا فضای ذهنی شخصیت اصلی، بهجای بازسازی صرف یک موقعیت بیرونی، به تجربهای درونی برای تماشاگر تبدیل شود.
محمدی از ارتباط خوب مخاطبان، بهویژه تماشاگران جوان با نمایش ابراز خرسندی کرد و یادآور شد: برخلاف پیچیدگیهای فرمی و موضوعی کار، تماشاگران جوان توانستهاند با جهان اثر ارتباط برقرار کنند و این مسئله، برای گروه اجرایی نمایش، بسیار ارزشمند بوده است. این ارتباط نشاندهنده این است که نمایش در بیان دغدغههای امروز موفق عمل کرده و توانسته با مخاطب خود وارد گفتگویی درونی شود.
محمدی ضمن اشاره به شرایط دشوار تولید تئاتر در ایران، یادآور شد: مشکلات تئاتریها مثنوی هفتاد من است. تئاتر، برخلاف سینما، رسانهای اقتصادی نیست و از اینرو بدون حمایت، بقای آن بسیار دشوار است. متأسفانه در شرایط فعلی، نه تنها تئاتر جایگاهی در سبد فرهنگی خانوادهها ندارد، بلکه هیچگونه نگاه حمایتی مؤثری هم به آن وجود ندارد. از نگارش متن تا اجرای نهایی، هر مرحله با چالشهای متعددی همراه است؛ از تأمین مکان تمرین گرفته تا هزینههای حملونقل، صحنهآرایی، لباس، تبلیغات و غیره، هرچند که انتظار درآمد عجیب و غریبی از تئاتر نیست اما یک فعال تئاتری نیاز به حداقل امکانات اقتصادی برای رفع نیازهای حیاتی خود مانند غذا خوردن و موارد اینچنینی برای زنده ماندن دارد.
وی در ادامه گفت: در این نمایش برای رسیدن به فرم مورد نظر، حتی مجبور شدم بسیاری از تجهیزات نور و صدا را خودم بسازم که این موضوع، هزینههای سنگینی را به گروه تحمیل کرد. با این حال، خروجی اثر به چیزی که در ذهن داشتم نزدیک شد، هرچند هیچگونه بازگشت سرمایهای برای آن متصور نیستم. در چنین شرایطی، کار کردن در حوزه تئاتر نه تنها سخت، بلکه چیزی شبیه به غیرممکن است.
این کارگردان تئاتر تأکید کرد: تئاتر، رسانهای زنده است و حیات آن به ارتباط مستقیم با تماشاگر وابسته است. امیدوارم با وجود تمام دشواریها و فشارها، در ادامه اجرای این اثر، مخاطبان بیشتری به تماشای آن بنشینند تا حاصل تلاش ۶ ماهه گروه اجرایی دیده شود.
محمدی ضمن قدردانی از گروه همراه خود در این پروژه در پایان عنوان کرد: بدون همدلی و تلاش بیوقفه اعضای گروه، تولید نمایش «یک خراش کوچک» ممکن نبود. این نمایش در کنار تلاشی برای دستیابی به فرم زیباشناختی مشخص، هدفی دیگر را نیز دنبال میکند؛ پرهیز از غرق شدن در روایتهای غالب و اندیشیدن به آنچه میشنویم و میبینیم.
نمایش «یک خراش کوچک» از ۱۸ تیر در سالن اصلی مرکز تئاتر مولوی روی صحنه رفته است.
اکرم جلیلوند، سپیده توکلی، مهشید پناهنده و آرش محمدی گروه بازیگران این نمایش را تشکیل میدهند.
عکس ها از امیر ناصری و پرهام یوسف ارداغی است.
علاقهمندان میتوانند با مراجعه به سایت تیوال اقدام به خرید بلیت نمایند.
نمایش «مرد مصلوب به گاو مرده» نوشته مسعود هاشمینژاد به کارگردانی ایمان میرهاشمی در سالن لبخند به صحنه رفته است. نمایشنامه، متنی در سبک سایکودرام است که با فضایی سورئالیستی به موضوعی اجتماعی میپردازد. امر خیالی در این نمایشنامه در تمام مدت وجود دارد، شخصیت مرد در دوران درمانش در کلینیک ترک اعتیاد تحت تاثیر شخصیتی دیگر به نام گندهبک قرار میگیرد، او که همانند شخصیت اصلی معتاد به الکل است کتاب فال تاس را به او میدهد، این کتاب به گفته گندهبک زندگی او را نابود کرده است و مانند نفرینی به مرد منتقل میشود. تمام نمایش توهمات و هذیانهای مرد است که با خاطرات او پس از ازدواجش با پرستار کلینیک ترک اعتیاد درآمیخته است.
لازم است درباره اهمیت نمایشنامه مرد مصلوب به گاو مرده به این نکته توجه کنیم که این نمایشنامه از نمایشنامههایی است که برای نویسنده اهمیت ویژهای دارد، شخصیت گندهبک و اتاق سفید که در این نمایشنامه معرف فضا و شخصیتی تاثیرگذار است در نمایشنامه دیگری به نام اتاق سفید نیز استفاده شدهاند. گرچه در آنجا فضا و پرداخت بهطور کلی متفاوت است، اما از تاثیر این متن بر خود نویسنده نباید غافل بود.
در نمایشنامه مرد مصلوب به گاو مرده مسعود هاشمینژاد به دو موضوع مهم میپردازد، اول موضوع اعتیاد و دوم فقر ناشی از آن. به نظر نویسنده فرد معتاد-در این نمایشنامه به الکل – آمادگی ذهنی برای اعتیاد به هر چیزی را داراست، او پس از پاک شدن از الکل و در شب اول عروسیاش، به کتاب فال تاس که پیش از این به آن اشاره کردیم، معتاد میشود، همه کارهای روزمره و حتی خواب شبانه را فدای مطالعه و حفظ کردن علایم تاسها میکند، این تا جایی پیش میرود که مرد دچار بیعملی میشود و این موضوع خانواده را به فقر میکشد. این فقر موجب تولید حس حقارت در او میشود و اعتماد به نفسی که باید برای ترک اعتیادش میداشت را خدشهدار میکند و به واقع فالوس را که با ترک الکل و ازدواج به دست آورده بود بار دیگر از دست میدهد، پس در مرحله نخست تمام آن حقارت تولید شده را به کتاب و نحوست آن پروجکت میکند، به این ترتیب خود را مبرا از منشا حقارت در نظر میگیرد و با یافتن شغلی در کشتارگاه به عنوان سلاخ تلاش میکند از اعتیاد جدیدش فاصله بگیرد، در اینجا با خرید قسطی یخچال صاحبکارش بار دیگر فالوس یا مردانگی از دست رفته را باز مییابد، اما پیش از این کابوسهای او شروع شده است، کابوس کشتن ماده گاوی که گوسالهای در شکم دارد. این کابوس زمانی که با از دست رفتن فالوس تبدیل به توهم میشود باعث قتل همسر و جنین در شکم او میشود و پس از آن خودکشی، تمام نمایش لحظات پایانی زندگی مرد است و توهم گفتوگوی او با همسرش.
از نکات جالب این نمایشنامه زیربنای رئالیستی آن است که تمام اتفاقات را کاملا منطقی پیش میبرد ولی در فضایی مالیخولیایی که نگاه مرد مجنون شده را نسبت به این کشتارها از نگاه روانشناسانه بررسی میکند، این نکته مهمی است که نشان از درایت نویسنده و دانش او نسبت به قتلهای روانی دارد.
نکته دوم نمایشنامه تصویری بودن فضای سورئالیستی آن است که تماشاگر تمام توهمات و هذیانهای مرد را میبیند و این اجرای این نمایش را بسیار سخت و پرهزینه میکند.در متن اصلی مرد به دلیل فشارهای روانی، همسر باردارش را میکشد و در یخچال میگذارد و خودش هم با بریدن رگ دستش خودکشی میکند. همه اینها در صحنهای مملو از وسایل خانه، شامل کاناپه و تلویزیون و یخچال و تلفن به نمایش درمیآید. اما ایده کارگردان، ایمان میرهاشمی در اجرای این نمایش هوشمندانه است. میرهاشمی متن را به خوبی درک کرده، او به جای پایبندی به آن تصاویری که در متن آمده است روش دیگری را پیش میگیرد، تقریبا تمام تصاویر و دکورها را حذف میکند و فضایی وهم آلود میسازد، فضایی که با کشیدن پرده آوانسن توسط شخصیت زن، تماشاگر میپذیرد که آنها در هال خانه هستند، اتاق خواب و آشپزخانه و حتی فضای بیرون در هالهای از پردههای نازک چیزی بین خواب و توهمهای مرد، واگویه خاطرات او است. با استفاده بجا از موسیقی و نور و همچنین توانایی بازیگران، فضای مالیخولیایی را تولید میکند، فضایی که به سرعت مخاطب را در خود جای میدهد و کمک میکند تا تماشاگر ارتباط حسی مناسبی با شخصیتها بگیرد. لحظات تصویری را از نمایشنامه حذف و به جای آن با تکرارها از فضای خالی استفاده میکند. مرد در پایان نمایش زن را و همینطور صاحبخانه و صاحبکارش را کشته است و پس از آن خودش را سلاخی میکند.
ایمان میرهاشمی در این نمایش نشان داده است که دو چیز را به خوبی میشناسد؛ اول فضای خالی و دوم ریتم اجرا
به گزارش ایرانتئاتر، وحید لک، مجری طرح و مشاور نمایش «بالزی» به نویسندگی احمد حسنزاده با کارگردانی رضا کرمیزاده که از ۱۸ تیر در سالن استاد سمندریان ایرانشهر روی صحنه است، درباره حضور مجری طرح و چالشهای این حوزه کاری در تئاتر گفت.
لک با اشاره به چالشهای اجرای تئاتر و لزوم تقسیم وظایف در روند تولید آثار نمایشی بیان کرد: به طور کلی تئاتر و به ویژه گروههای تئاتری طی سالهای اخیر با فرازونشیب و سختیهای زیادی در بخش تولید مواجه شدهاند. سختیهایی که در روند تولید و اجرا باعث شده گروهها در بخشهایی از مسیر اجرایی خود، افراد متخصص را به منظور تسهیل روند تولید و بالا بردن کیفیت اثر و بازدهی موثر گروه جذب کنند.
او ادامه داد: در واقع هنرمندان در حوزه کارگردانی به دلیل حجم بالای کار سعی میکنند؛ بخشی از امور هماهنگی و اجرایی را با افراد متخصص در حوزههای حرفهای این عرصه، همچون تهیهکنندگی، مدیریت تولید، مدیریت اجرا، تبلیغات و .. به اشتراک بگذارند، تا در این مسیر کاملتر حرکت کنند. به این منظور معمولا گروهها با تشکیل یک هسته مرکزی برای تولید تلاش میکنند به مسیر درستتر، راه کوتاهتر و نتیجهبخش بودن برای رسیدن به نتیجه مطلوب فکر کنند.
لک با اشاره به زیرساختهای تولید نمایش گفت: زیرساختهای تخصصی تولید اثر در بحث سختافزاری در کل کشور بسیار اندک است و نیاز جامعه تئاتری را برطرف نمیکند. برای همین با وجود روی صحنه رفتن اجراهای بسیاری به ویژه در پایتخت باز هم خیل زیادی از مشتاقان تولید در این عرصه پشت درهای سالنهای نمایشی میمانند. این مسئله نشان میدهد که در برنامهریزی و توسعه فرهنگی کشور به زیرساختهایی تئاتری به درستی فکر نشده و به هر حال باید روزی به سامان برسد.
این هنرمند تئاتر در بیان تفاوت روند تولید نمایش در ایران و دیگر کشورها مطرح کرد: کمپانیهای حرفهای تئاتر پیش از تشکیل و شروع فعالیت گروه مقدمات تولید را بالطبع از سفارش و انتخاب متن براساس نیاز جامعه و نیاز حداکثری اتمسفر حاکم بر محیط زندگی خود آغاز میکنند. تهیهکننده و مدیر کمپانی نقش مهمی در این روند ایفا میکنند و پس از سفارش متن، متناسب با آن کارگردان و سپس بازیگران و دیگر عوامل گروه انتخاب میشوند. در واقع کارگردان به عنوان یک نیروی متخصص در خدمت کمپانی قرار میگیرد اما معمولا شکلگیری گروههای نمایشی در ایران برخلاف دیگر کشورهای جهان است. کارگردان باید به تنهایی این مسیر را طی کند و در بیشتر موارد فقط فردی را به عنوان تهیهکننده یا مدیریت اجرا به گروه اضافه کند.
او ادامه داد: تئاتر از مشکلات زیرساختی در حوزه تبلیغات نیز به شدت رنج می برد. در سطح شهر تهران با فضا و سازه ای تبلیغاتی مختص تئاتر روبرو نمیشویم. در رسانه ملی امکانی برای تبلیغ وجود ندارد. بخش خصوصی متاسفانه به طور کامل هنر تئاتر را حمایت نمی کند. حتی در بزرگترین مراکز خدماتدهی فرهنگی که بودجههای خود را از جیب مردم تامین می کنند نیز ، امکانی برای تبلیغ و معرفی تولیدات نمایشی وجود ندارد. و گروههای تئاتری برای اطلاعرسانی و انعکاس آثار خود مجبورند تنها از وضعیت موجود در بستر فضای مجازی بهره ببرند. در این مسیر تقریبا تمامی اقشار مردم از اجراها مطلع نمیشوند؛ مگر مخاطبان ثابت این هنر، دانشجویان و هنرجویان تئاتر و شاید مسئولان مرتبط حوزه فرهنگی. مشکلات و چالشهای یاد شده مرتبط به یک دوره خاص نیست و از همان ابتدای شکلگیری مسیر مدیریت فرهنگی کشور باید به آن توجه میشد. تئاتر نیاز دارد در بخشهای مختلف مخصوصا در دوران پیشِ رو به صورت تخصصی در بسیاری از بخشها تقویت شود. قطعا شکلگیری یک گروه تولید حرفهای با در نظر گرفتن یک هسته مرکزی و مغز متفکر میتواند در کنار گروه کارگردانی، روند تولید آثار نمایشی را کامل و به درستی به نتیجه برساند.
وحید لک با اشاره به روند تولید این نمایش اظهار کرد: در نمایش «بالزی» نیز اعضای تشکیلدهنده گروه همه افرادی هستند که از بدنه حرفهای و از خانواده تئاتر به شمار میآیند. و از ظرفیت واقعی هنرمندان تئاتری استفاده میکند تا بتواند وظیفه اجتماعی خود را در بحث محتوا و اجرا به مخاطب منتقل کند و تاثیر اجتماعی عمیقتری روی جامعه و تماشاگران داشته باشد. در اصل میخواهیم بگوییم؛ باید تئاتر واقعی را تولید کنیم چراکه تئاتر است که میتواند ارتقا دهنده آگاهی در سطوح مختلف جامعه باشد.
او ادامه داد: نمایش «بالزی» یک اثر اجتماعی با محوریت پرداختن به مشکلات زنان جامعه است. مسئلهای که در سالهای اخیر در روند تولید آثار نمایشی بیشتر مورد توجه قرار گرفته و ما نیز در این نمایش دغدغهها و مسائل خود را روشن تر مطرح کردیم و ترکیب بازیگران و عوامل به گونهای چیدمان شد و یک ظرفیت ملی در این نمایش در حال فعالیت است .
این فعال امور هنری در پایان سخنانش با اشاره به لزوم مدیریت بحران در روند تولید نمایش در پی اتفاقات احتمالی گفت: ما برای پروسه تولید این نمایش یک نقشه راه داشتیم. یک بخش از نقشه راه در طراحی اثر هست که کارگردان با مشاوران تخصصی خودش در حوزه متن و کارگردانی انجام میدهد و معمولا مجری طرح تمام تلاشش را میکند تا کارگردان به مسائل مربوط به کارگردانی معطوف شود و با تشکیل یک تیم در حوزه تولید و تهیه، بار تولید تقسیم شده و نیروهای اجرایی مسیر تولید را پیش ببرند. در نمایش «بالزی» نیز تصمیم بر این بود تا در زمان معین و طبق برنامهریزی اجرای خود را شروع کنیم که در این مسیر با اتفاق پیشبینی نشده جنگ ناخوشایند ۱۲ روزه روبرو شدیم. به اجبار باید در زمان دیگری روی صحنه میرفتیم و برنامهریزی را باید به شکلی پیش میبردیم که در اولین فرصت ممکن کار ادامه پیدا کند. این مدیریت بحران برای به ثمر رسیدن زحمات گروه اجرایی بخشی از وظایف مجری طرح و عوامل اجرایی بود که تلاش شد روند کار ادامه پیدا کند و این نمایش اکنون تنها اثر روی صحنه تماشاخانه ایرانشهر باشد.
گفتوگو: نگار امیری
نمایش«بالزی» نوشته احمد حسن زاده به کارگردانی رضا کرمی زاده از روز چهارشنبه ۱۸ تیر در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه می رود. این کارگردان یاسوجی پیش از این کارهایی چون «چاقوی دم کرده شب»، «دست های کو مم حسن» و... را روی صحنه برده است. در آستانه اجرای نمایش، با رضا کرمی زاده درباره ضرورت تئاتر در شرایط بحرانی، دغدغه های این اثر و وضعیت امروز تئاتر گفت وگو کردیم.
آقای کرمی زاده! بالزی قرار بود از چهارم تیرماه اجرا شود، اما باتوجه به شرایط پیش آمده، قرار است از ۱۸ تیر روی صحنه برود. با توجه به شرایط ملتهب این روزها، چطور شد که تصمیم گرفتید اجرای نمایش «بالزی» را آغاز کنید؟
ابتدا قرار بود چهار تیرماه در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر اجرای خود را آغاز کنیم، اما به دلیل شرایط جنگی و اضطراب حاکم بر جامعه، تاریخ اجرا به تعویق افتاد. اکنون اوضاع کمی به ثبات رسیده است. بنابراین تصمیم گرفتیم از ۱۸ تیر اجرای نمایش را شروع کنیم.
اکنون بسیاری از گروه های نمایشی اجرای خود را لغو کرده اند، اما شما ریسک اجرا در شرایط فعلی را پذیرفتید. چرا؟ آیا احساس می کنید تئاتر در این شرایط ضرورتی دوچندان دارد؟
صد درصد. حتی در دوران جنگ جهانی اول و دوم هم تئاتر متوقف نشده است. تئاتر همیشه راه خودش را رفته است، زیرا تئاتر متعلق به مردم و متعلق به اندیشه و روشنفکری است. بنابراین این هنر در سخت ترین شرایط هم می تواند روشنگر و درمان گر باشد. ما هم به همین امید تصمیم به اجرا گرفتیم.
آیا برای اجرا در این شرایط از شما حمایت هایی هم صورت گرفته است؟ در شرایط کنونی و به صورت کلی، چقدر حمایت از تئاتر را لازم می دانید؟
بخشی از حمایت ها صورت گرفته است. به عنوان مثال مجموعه ایرانشهر درصد خودش را برای مخاطبان تخفیف در نظر گرفته که در نوع خود قابل تقدیر است. اما در نهایت ما خودمان تصمیم به اجرا گرفتیم و همچنان در بلاتکلیفی هستیم. نمی دانیم مخاطب در این برهه پذیرای نمایش خواهد بود یا نه و این ریسک بزرگی است که امیدوارم با اتفاق خوبی همراه باشد.
نمایش «بالزی» با چه دغدغه ای آماده اجرا شده است؟ فکر می کنید در شرایط کنونی این اثر تا چه اندازه می تواند با وضعیت امروز جامعه پیوند برقرار کند؟
بالزی روایت دغدغه های اجتماعی هنرمندان معاصر است؛ آنهایی که با هنرشان زیست می کنند و درگیر بحران ها و تضادهای اجتماعی و فکری هستند. داستان این اثر نیز درباره نویسنده ای است که با شخصیت های ذهنی اش زندگی می کند و درگیر آنها و خانواده اش است. این موارد در نهایت هم به قتل همسرش منتهی می شود.
در روزهایی که جامعه پر از خبرهای تلخ و خشونت بار است، این نمایش چقدر از جامعه الهام گرفته؟ باتوجه به موضوع و مضمونی که این اثر هدف گرفته، فکر می کنید تا چه اندازه می تواند در جامعه تاثیرگذار باشد؟
این نمایش بی شک از جامعه و بحران هایش الهام گرفته. در واقع یکی از وظایف تئاتر نیز بازتاب بحران های اجتماعی، شکل دادن به اندیشه و ارائه راهکار است. تئاتر اگر به مسائل واقعی بپردازد، جامعه را به سمت زیست سالم تر سوق می دهد. هرچه تعداد این آثار بیشتر باشد، شانس ما نیز برای داشتن جامعه ای آگاه تر بیشتر خواهد بود.
بسیاری از همکاران شما در ماه های گذشته از بالا رفتن هزینه ها و شرایط دشوار تولید تئاتر صحبت کرده اند. شما چقدر با این چالش مواجه بودید؟
ما هم مثل بسیاری از گروه ها با بحران اقتصادی مواجهیم. در نقاط مختلفی از جهان، همیشه شهرداری ها حامی تئاتر هستند. کمپانی های تئاتری نیز با استخدام نیرو و اختصاص بودجه مشخص فعالیت می کنند و حتی تئاتر را به کشورهای دیگر صادر می کنند.
اما در ایران، نبود چنین ساختاری باعث شده هنرمند تئاتر در شرایط ناپایدار مالی کار کند. کارگردان ها و تهیه کننده ها در ایران بیشتر به خاطر دغدغه شخصی و علاقه شان، نه سود مالی وارد تولید می شوند. این یک بحران جدی است و باید برای آن راهکاری اندیشید.
باتوجه به تجربه ای که در اجرای نمایش های خارج از کشور داشتید، آیا برنامه ای برای اجرای نمایش «بالزی» در نقاط دیگر جهان هم وجود دارد؟ به طور کل مواجههمخاطبان خارجی زبان با آثار ایرانی به چه صورت است؟
تقریبا بیشتر نمایش هایی که کار کرده ایم را در کشورهای اروپایی و آسیایی؛ از آلمان و روسیه تا چین اجرا برده ایم. بیشتر این اجراها در زمانی بود که جشنواره بین المللی فجر شرایط بهتری داشت. به صورتی که کمپانی های خارجی به ایران آمده و آثار را برای دعوت به کشور خود انتخاب می کردند. آن تبادلات فرهنگی بسیار ارزشمند بود. امیدوارم برای نمایش بالزی هم بتوانیم از کشورهای دیگر دعوت نامه بگیریم و در آینده این اثر را در خارج از ایران نیز اجرا کنیم.
مخاطبان خارجی زبان نسبت به نمایش های ایرانی چه واکنشی دارند؟ تئاتر ایران در مقیاس جهانی عقب مانده بوده یا در سطحی است که بتواند در صحنه های معتبر جهان روی صحنه برود و مخاطبان را تحت تاثیر قرار دهد؟
با اینکه از لحاظ فنی، نسبت به تئاتر اروپا و شرق ضعیف هستیم، اما نمی توان اندیشه و نشانه های موجود در نمایش های ایرانی را نادیده گرفت.
در واقع کمبودها سبب شده تا خلاقیت زیادی به خرج بدهیم. تئاتر ما متفکرانه است. هر جا که نمایشی را اجرا کردیم، درک درستی از آن صورت گرفته و مخاطب خارجی با آن ارتباط برقرار کرده است. بنابراین باید بگویم که تئاتر ما عقب مانده نیست؛ فقط کم تر دیده شده است.
چشم انداز شما از آینده تئاتر ایران چیست؟
اکنون تئاتر ما شبیه به یک سرگرمی خانوادگی شده و تنها برای مخاطب محدودی در داخل کشور روی صحنه می رود. اما تئاتر زمانی شکل واقعی خودش را پیدا می کند که بتواند از مرزها عبور کند. ما باید اسطوره ها و روایت های سرزمین خودمان را به جهان معرفی کنیم. اگر این اتفاق رخ ندهد، تئاتر ما فقط در حد دل خوشی های محدود باقی می ماند. باید جریان سازی اتفاق بیفتد و این مسئولیت نهادهای فرهنگی است.
منبع: ایران
به گزارش تئاترآنلاین، این اثر نمایشی مستند و تعاملی که روند اجرای آن هر شب با توجه به تفاوت مخاطبان تغییر میکند، برای نخستین بار از ۵ دی تا ۵ بهمن ۱۴۰۳ در خانه نمایش دا (سالن شماره ۱) اجرا شد. پس از استقبال مخاطبان، دور دوم اجراها در عمارت هما – سالن شیشهای، از ۱۷ اردیبهشت تا ۲۷ تیر ۱۴۰۴ برگزار گردید.
اکنون دور سوم اجراهای «شونزده» از ۱ مرداد ۱۴۰۴ در سالن سه مجموعه تئاتر لبخند آغاز شده و تا مدت محدود ادامه خواهد داشت.
بازیگران این نمایش بهزاد کریمی و مخاطبان اجرا هستند و گروه اجرایی متشکل از تیمی حرفهای از جمله امیرحسین کریمی (دراماتورژ و طراح بازی)، سجاد افشاریان (تهیهکننده و مشاور هنری)، و دیگر هنرمندان فعال عرصه تئاتر جوانان ایران، این اثر را به صحنه بردهاند.
«شونزده» تجربهای نوآورانه در حوزه تئاتر تعاملی است که مخاطب را در فرآیند اجرا سهیم کرده و هر شب تجربهای تازه و متفاوت را رقم میزند.
علاقهمندان میتوانند با مراجعه به سایت تیوال و یا گیشه مجموعه تئاتر لبخند اقدام به خرید بلیت این نمایش کنند.
نمایش «یک خراش کوچک» به نویسندگی و کارگردانی آرش محمدی، یکشنبه بیست و نهم تیر میزبان هنرمندان و خبرنگاران خواهد بود.
به نقل از مدیر رسانه اثر، نمایش «یک خراش کوچک» به نویسندگی و کارگردانی آرش محمدی فردا، یکشنبه بیستونهم تیر، ساعت ۲۰:۳۰ میزبان هنرمندان و اصحاب رسانه خواهد بود.
این نمایش با بازی اکرم جلیلوند، سپیده توکلی، مهشید پناهنده و آرش محمدی اجراهای خود را از هجدهم تیر در سالن اصلی تالار مولوی آغاز کرده است.
«یک خراش کوچک» با نگاهی متفاوت به نتایج زیانبار جنگ و تاثیر آن بر روان فرد و کانون خانواده، داستانی را بیان میکند که باتوجه به شرایط کنونی جهان چندان دور از ذهن نیست.
در خلاصه داستان این نمایش ۴۵ دقیقهای میخوانیم: «چند روز پشت هم میتونی نخوابی؟! دو روز؟ سه روز؟ یه هفته؟! اگه ۳ سال پشت هم نخوابی چی؟...!»
آرش محمدی بیش از یک دهه است که در استانهای تهران و البرز به فعالیت نمایشی میپردازد و از آثار پیشین وی میتوان به نمایشهای «ببخشید شما»، «آغاز یک پایان» و «بی طعم» به عنوان نویسنده و کارگردان اشاره کرد.
نمایش «یک خراش کوچک» پنجمین اثر حرفهای این هنرمند محسوب میشود که پس از پایان دور اول اجرا در شهر کرج از هجدهم تیر مهمان تالار مولوی میشود.
از دیگر عوامل این اثر عبارتند از مجری طرح: محمد سیدیزاده، مدیر پروژه: امیربهادر قرقانی، دستیار اول کارگردان: اکرم جلیلوند، طراح صحنه: آرش محمدی، منشی صحنه: پریسا عیسایی، مدیر صحنه: علی پاشا زاده، دستیار صحنه: امیرتربت، طراح گریم و پوستر: اکرم جلیلوند، مدیر تبلیغات و امور رسانه: نگار امیری، تولید محتوا و ساخت تیزر: حامد فرهی، غزل سلامیزاده و حسین قاسمی و عکاس: پرهام یوسف ارداغی.
علاقهمندان برای تهیه بلیت این نمایش میتوانند به سایت تیوال مراجعه کنند.
دو نمایشنامه کرونوس و لازاروس به نویسندگی علی صفری در قالب یک کتاب توسط انتشارات مسیر سبز راهی بازار کتاب خواهند شد.
«کرونوس و لازاروس» دو نمایشنامهی مدرن و تأملبرانگیز دربارهی اثر زمان بر انسان معاصر است؛ انسانی که در میان جنگ، قحطی، نسلکشی و تکنولوژی افسارگسیخته، مکان را از دست داده و اکنون در تقلایی فلسفی و بیقرار، در جستوجوی بازسازی جهان زیستی خویش است.
در کرونوس، روایت به آیندهای نهچندان دور میرود؛ زمانی که بقا در گرو تسلط بر زمان است، حتی اگر بهای آن خشونت و فرسایش اخلاق باشد.
لازاروس اما با نگاهی اسطورهای به افسانهی «ماشین زمان هیتلر» میپردازد؛ افسانهای تاریک و رازآلود که هنوز مرز واقعیت و خیال در آن گم است اما مگر نه آنکه در دل هر افسانه، رازی نهفته است؟
این نمایشنامهها، در تلاقی تاریخ، تخیل و تفسیر، مخاطب را به پرسشی عمیق دربارهی سرنوشت، اختیار و مفهوم نجات دعوت میکنند. کرونوس و لازاروس به زودی توسط انتشارات مسیرسبز منتشر خواهد شد و در اختیار علاقهمندان به نمایشنامههای مدرن، تفکر برانگیز و آیندهنگر قرار میگیرد.
گفتنی است نمایش کرونوس خرداد ماه سال ۱۳۹۸ در عمارت نمایشی نوفل لوشاتو روی صحنه رفت و توانست با اقبال گسترده منتقدان، هنرمندان و مخاطبان روبرو شود.
نمایش «کُهته» جدیدترین اثر مجموعه تئاترشهر از اول مرداد اجرای خود را در سالن چهارسو آغاز میکند.
نمایش «کُهته» به کارگردانی حسین اسدی و تهیهکنندگی امیرحسین شفیعی از یک مرداد ماه ۱۴۰۴ روی صحنه سالن چهارسوی تئاترشهر میرود و در آستانه آغاز اجراهای این نمایش از پوستر آن با طراحی آرش وکیلزاده رونمایی شد.
این نمایش به نویسندگی عقیل جماعتی و برگرفته از تراژدی ماندگار رومئو و ژولیت روایت عشقی نافرجام در دل دو قبیله جنوبی را روی صحنه به تصویر میکشد.
«کُهته» برای اولین بار در چهل و دومین جشنواره تئاتر فجر روی صحنه رفته است که در سه بخش کارگردانی، بازیگری و موسیقی برگزیده داوران این جشنواره بود.
در خلاصه داستان این نمایش آمده است: «چقدر سیت گُفتُم آدم به این میوه گند لب نِزَن، این دختر وصله تِن تو نیست ولی زِدی، فِراموشُم کِردی، عین آب میون چیت زار...»
جهانشیر یاراحمدی، عبد بناری، الهام چنانی، علی نبیپور، میلاد سعیدی، امیرمحمد شماسی، محمدسعید محمدپور، دانیال جعفری و دنیا فخار گروه بازیگران نمایش «کُهته» را تشکیل میدهند.
«کُهته» با حمایت باشگاه تئاتر سوره و شرکت پایانههای نفتی ایران از چهارشنبه اول مردادماه، ساعت ۱۹:۳۰ در سالن چهارسوی مجموعه تئاترشهر روی صحنه میرود.
پیکر هنرمند زندهیاد یعقوب صباحی، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون، چهارشنبه ۲۵ تیرماه ۱۴۰۴ در قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) تشییع خواهد شد.
به گزارش ایران تئاتر به نقل از روابط عمومی اداره کل هنرهای نمایشی، پیکر هنرمند گرانقدر تئاتر، سینما و تلویزیون، زندهیاد یعقوب صباحی، چهارشنبه ۲۵ تیرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۰ صبح با حضور خانواده، هنرمندان، دوستان و دوستداران این هنرمند فقید، در محل قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) تشییع خواهد شد.
یعقوب صباحی از چهرههای تأثیرگذار در عرصه هنرهای نمایشی ایران بود که با سالها فعالیت مستمر در صحنه تئاتر، آثار ماندگاری را در خاطره جمعی علاقهمندان به هنر ثبت کرد.
اداره کل هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ضمن ابراز تأسف عمیق از درگذشت این هنرمند، از عموم مردم و هنرمندان دعوت مینماید تا در این مراسم حضور یافته و با بدرقهای شایسته، یاد و خاطره او را گرامی بدارند.
بازیگران نمایش «نزیسته» به کارگردانی عارف شریفی و تهیهکنندگی رضا سرپرست معرفی شدند.
به گزارش مدیر رسانه اثر، بازیگران نمایش «نزیسته» به نویسندگی مشترک شریف نوروز زارع و عارف شریفی با دراماتورژی رحیم ناظریان، کارگردانی عارف شریفی و تهیهکنندگی رضا سرپرست برای اجرا در خانه نمایش دا معرفی شدند.
شادی امیری، حنانه جعفرینژاد، پاربی زاریانس و سینا علیپور بازیگرانی هستند که در آن به ایفای نقش میپردازند.
در خلاصه داستان این اثر میخوانیم: «سه روز کامل شهر تعطیل است و یک زوج قرار است در کنار یکدیگر بمانند و از خانه همسایه شان مراقبت کنند. تعطیلی شهر ادامه دار میشود و آنها شروع به خیالپردازی دربارهی یکدیگر و زندگی شأن میکنند. آنها در هر چیزی سرک میکشند، از اشیاء خانه همسایه تا امیال درونی شان نسبت به یکدیگر و اطرافیان. این سرک کشیدن و قوهی خیال تا آنجا پیش میرود که...»
نمایش «نزیسته» کاری از گروه تئاتر فِنومن است که از بیستوپنجم تیر، ساعت ۲۱ در خانه نمایش دا روی صحنه خواهد رفت.
علاقهمندان میتوانند برای تهیه بلیت این اثر به سایت تیوال یا گیشه تماشاخانه مراجعه کنند.
تهران - ایرنا - کارگردان «بازیگر سایهها» درباره مواجهه نوجوانان طیف «اوتیسم» با تئاتر گفت: یکی از نکات مهم و قابل توجه این است که آنها خودشان را سانسور نمیکنند. فقط باید به آنها محیط امن بدهیم. وقتی روی صحنه بیواسطه حضور دارند، صداقت در بیان آنها دیده میشود.
امیرفرزام دهنوی در گفتوگو با خبرنگار تئاتر ایرنا درباره چگونگی شکلگیری تئاتر «بازیگر سایهها» گفت: فکر اولیه این نمایش از یک سؤال ساده شروع شد اینکه اگر بچههایی که ما معمولاً نمیگذاریم از سایه بیرون بیایند، خودشان بازیگر شوند چه اتفاقی میافتد؟ ایده از دل تجربههای شخصیام، مطالعاتم روی نظریه «سایه» کارل یونگ و سالها مواجههام با نوجوانان طیف اوتیسم شکل گرفت. این نمایش یک جور مواجهه مستقیم با ناخودآگاه جمعی و آن چیزهایی است که جامعه از آن چشمپوشی کرده است. حالا قرار است بازیگران مبتلا به اوتیسم وسط صحنه و زیر نور بیایند.
وی با اشاره به نظریه «سایه» یونگ ادامه داد: سایه بخشی از روان ماست که نمیخواهیم آن را ببینیم؛ اما اگر با آن مواجه نشویم، آن سایه کنترلمان میکند. برای من، این سایه فقط درون فرد نیست؛ گاهی کل جامعه یک چیزی را در سایه نگه میدارد.
دهنوی بیان داشت: به اعتقاد من بچههایی که برچسب «اختلال» خوردند، خیلی وقتها نماینده همین سایه هستند. نمایش ما سعی دارد آنها را نیروی خلاق و نه ناتوان نشان بدهد. اگر به سایه نور بدهیم، هنر خالصی بیرون میزند که حتی حرفهایترین بازیگرها هم از آن حیرت میکنند.
دهنوی درباره مواجهه بچههای طیف اوتیسم با تئاتر و اعتماد به آنها گفت: یکی از نکات مهم و قابل توجه این است که آنها خودشان را سانسور نمیکنند. فقط باید به آنها محیط امن بدهیم. وقتی روی صحنه بیواسطه حضور دارند، صداقت در بیان آنها دیده میشود. این چیزی است که ما به عنوان بازیگر سالها دنبالش میگردیم.
وی ادامه داد: تئاتر برای آنها مثل یک رودخانه است؛ اگر مسیر را باز بگذاری، جاری میشوند. من در طول این پروژه بارها دیدم که چطور یک نوجوان با «اوتیسم» میتواند احساساتی را برساند که هیچ تکنیکی قادر به خلقش نیست. چون این احساسات از دلش بیرون میآید و از فرمول نیست.
دهنوی درباره سختیها و مشکلات این کار نیز بیان داشت: مشکلات زیاد بود و شامل نبود حمایت مالی، بیاعتمادی برخی افراد به توانایی بچهها، فضای فیزیکی نامناسب، فشارهای روانی تیم، تا حتی نگرانیهای خانوادهها میشد. ولی بزرگترین چالش، شکستن کلیشهها بود. اینکه به جامعه نشان بدهیم این افراد ترحمبرانگیز نیستند. اینها هنرمند و نابغه هستند و گاهی باید از جلوی راهشان کنار برویم تا بتوانند بدرخشند.
کارگردان «بازیگر سایه ها» درباره روش بازیگری برای کار با طیف «اوتیسم» گفت: من از تلفیقی از «متد اکتینگ»، (درونگرایی و تجربه احساسات واقعی) «بازیگری روانتنانه»، و «حرکتدرمانی نمایشی» استفاده کردم. ولی مهمتر از تکنیک، «گوش دادن» بود. باید یاد بگیریم به ریتم درونی هر کودک گوش بدهیم. در «متد اکتینگ» ما دنبال این هستیم که بازیگر تجربه زیسته خودش را وسط بیاورد. حالا تصور کنید کسی که از کودکی با تفاوت، انزوا یا درک متفاوت از جهان رشد کرده ، آن تجربه را وسط صحنه بیاورد. به نظرم معجزه است.
دهنوی درباره نامگذاری نمایش نیز گفت: آنها همیشه در سایه بودند؛ اما حالا هم در تئاتر و هم در زندگی بازیگر هستند.
وی تاکید کرد: این نمایش یک دعوتنامه برای دیدن چیزی است که همیشه بوده ولی ما ندیدیمش. نمایش ما یک سفر به اعماق ناخودآگاه است. ما به صداهایی که خاموش شدند میپردازیم و شاید بعد از دیدن این نمایش، دیگر هیچوقت با همان نگاه قبلی به «دیگری» نگاه نکنیم.
به گزارش ایرنا، نمایش «بازیگر سایهها» به کارگردانی و نویسندگی امیرفرزام دهنوی و تهیهکنندگی سجاد افشاریان به روی صحنه رفته است.
این نمایش با رویکردی نو در حوزههای تئاتر درمانی، موسیقیدرمانی و هنردرمانی و با همراهی جمعی از هنرمندان با استعداد از میان فرشتگان اوتیسم، سندروم داون و سایر توانیابان با ویژگیهای خاص تولید شده است.
اجرای عمومی این نمایش از روز پنجشنبه ۱۹ تیرماه ۱۴۰۴، هر روز رأس ساعت ۱۷:۰۰ در تالار مولوی آغاز شده است.
منبع: ایرنا
همزمان با آغاز بلیتفروشی نمایش «روزهای بیباران» به نویسندگی و کارگردانی امین بهروزی از پوستر این نمایش رونمایی شد.
به نقل از مدیر رسانه اثر، همزمان با آغاز بلیتفروشی نمایش «روزهای بی باران» به نویسندگی و کارگردانی امین بهروزی که قرار است از بیستوپنجم تیر، ساعت ۲۱ در سالن ۲ عمارت هما روی صحنه برود؛ از پوستر این نمایش با طرحی از امیر صداقتی رونمایی شد.
وحید آقاپور، محمد صدیقیمهر، پردیس شیروانی و مریم دانندهفرد بازیگرانی هستند که در این نمایش به ایفای نقش میپردازند.
«روزهای بی باران» عاشقانهای است درباره انتخاب و درباره جای خالی آدمها، درباره دو کلمهای که سرنوشت ما را رقم میزند.
از دیگر عوامل این نمایش عبارتند از طراح صحنه: کامیاب امینعشایری، طراح گرافیک: امیر صداقتی، مدیر تولید و برنامهریز: مهدی روحانی، طراح لباس: زهرا ملکی طهرانی، مدیر رسانه و تبلیغات: نگار امیری، دستیار کارگردان: امین رجائی، گروه کارگردانی: لادن نقی سلطانی، سحر زعفرانیه، مشاور کارگردان: مهدی بهروزی، عکاس: پرتو جغتایی، امیر ناصری، ساخت تیزر: حسین احمدیان، تدوینگر: محسن میرکریمپور و عرفان مرشدی، دستیار طراح صحنه: وهاب یحییزاده و اجرای دکور: سعید قرقانی، سعیده خانبابایی.
علاقهمندان برای تهیه بلیت این نمایش میتوانند به سایت تیوال یا گیشه عمارت هما مراجعه کنند.
تالار اصلی
نمایش «بر زمین میزندش»
کارگردان: علی شمس
ساعت ۱۹:۳۰
تالار چهارسو
نمایش «آداب شکار روباه»
کارگردان: محمد شاکری
ساعت ۱۹:۰۰
تالار قشقایی
نمایش «پلکانی به سوی بهشت»
کارگردان: داریوش رعیت
ساعت ۱۸:۰۰
و
نمایش «داستان باغ وحش»
کارگردان: خسرو خورشیدی
ساعت ۲۰:۰۰
علاقهمندان میتوانند برای تهیه بلیت سایت تیوال و یا به گیشه تئاترشهر مراجعه فرمایید
سال ۱۳۷۴ زمانی که ۳۵ سال از نگارش نخستین نسخه «کارنامه بندار بیدخش» میگذشت، بهرام بیضایی آن را یافت. او همان سال نمایشنامه دیریافتهاش را بازنویسی کرد و این چنین بود که «کارنامه بندار بیدخش» بار دیگر زنده شد و این زندگی بعد از گذشت ۳۰ سال دیگر، همچنان ادامه دارد.
به گزارش ایسنا، «بندار بیدخش» که در کنار «آرش» و آژدهاک» جزو سه برخوانی بهرام بیضایی است، این روزها توسط دو گروه جوان تئاتری به قامت اجرا درآمده است.
اما داستان تجدید حیات این نمایشنامه، داستانی شگفت است که مرور آن خالی از لطف نیست.
سال ۷۴ بیضایی نمایشنامه قدیمی خود را یافت و آن را به انجام رساند. اما آنچه موجب شد این نمایشنامه مانند بسیاری دیگر از آثار نویسندهاش در اجرا ناکام نماند، اصرار شاگردان بیضایی برای اجرای آن بود.
پرویز پورحسینی و مهدی هاشمی عزم خود را بر اجرای این نمایش گذاشته بودند اما بیضایی که امیدی نداشت برای اجرای این کار قراردادی با او بسته شود، نمیخواست بازیگران خود را که شاگردان دیرینهاش بودند، بدون پرداخت دستمزد، راهی خانه کند و حال آنکه برای این دو بازیگر، مهم این بود که در متنی ویژه به قلم استاد خود و در کنار خود او دست به تجربهای تازه در عرصه بازیگری بزنند ، این چنین بود که اصرار کردند که برای ما قرارداد مهم نیست و فقط در پی کسب تجربه بازیگری هستیم.
در چنین وضعیتی، نمایشنامه «کارنامه بندار بیدخش» اول بار با کارگردانی خود بیضایی زمستان سال ۷۶ در تالار چهارسو مجموعه تئاتر شهر روی صحنه رفت و تا بهار سال بعد همچنان روی صحنه ماند.
این نمایشنامه بعدتر به دعوت روبرتو چولی، سرپرست گروه تئاتر روهر آلمان در این کشور نیز اجرا شد.
در معرفی این نمایشنامه آمده است:
بُندار دانشمندی است که جامِ جهاننما را برای جم ساخته است و چنان که برمیآید بیدخشِ اوست. او با اعتماد کامل، انواع دانشها را به شاه میآموزد و جم نیز با این دانشها بر جهان حکم میراند. اما جم بندار را تنها نردبانی از بهر صعود به قله قدر میداند و قدرت نیز چشمانش را کور کردهاست. وی بندار بیدخش را فراموش کرده و از بیم این که مبادا روزی بندار دانشمند، این دانشها را به دشمنی بیاموزد، او را به زندان «روئینه دژ» که ساخته دست و دانش خود بندار است میافکند. بندار در گوشه زندان به گذشته خود مینگرد و افسوس میخورد که چرا آن اندازه نسبت به شاه خوشبین بود و هنگام ساختن روئینه دژ، دست کم راهی پنهان برای روز مبادای خود هم تعبیه نکرد تا بگریزد.
حالا این نمایشنامه با کارگردانی ساناز پوردشتی و مهدی وحیدروش در مجموعه تئاتر «لبخند» در حال اجراست و قرار است به زودی اجرای دیگری از آن با کارگردانی مرجان صادقی در تماشاخانه سنگلج هم روی صحنه برود.
در حال حاضر این نمایشنامه با بازی حسن فضلی و مهدی وحیدروش و به تهیهکنندگی سجاد افشاریان هر شب ساعت ۱۹:۱۵ و به مدت یک ساعت در سالن شماره دو مجموعه تئاتر «لبخند» اجرا میشود و به زودی اجرای دیگری از آن در کنار متن دیگر بیضایی «روز واقعه» در تماشاخانه سنگلج به صحنه خواهد رفت.
نمایش «کُهته» به کارگردانی حسین اسدی و تهیهکنندگی امیرحسین شفیعی از مرداد ماه پیش رو راهی تئاترشهر میشود.
به گزارش روابط عمومی پروژه، نمایش «کُهته» به کارگردانی حسین اسدی و تهیهکنندگی امیرحسین شفیعی مرداد ماه ۱۴۰۴ رویصحنه مجموعه تئاترشهر میرود.
این نمایش به نویسندگی عقیل جماعتی و با حمایت باشگاه تئاتر سوره و شرکت پایانههای نفتی ایران، در چهل و دومین جشنواره تئاتر فجر روی صحنه رفت و با نامزدی در پنج بخش، در بخشهای کارگردانی، بازیگری و موسیقی مورد تجلیل قرار گرفت.
در خلاصه داستان این نمایش آمده است: «چقدر سیت گُفتُم آدم به این میوه گند لب نِزَن، این دختر وصله تِن تو نیست ولی زِدی، فِراموشُم کِردی، عین آب میون چیت زار...»
جهانشیر یاراحمدی، عبد بناری، الهام چنانی، علی نبی پور، میلاد سعیدی، امیرمحمد شماسی، محمدسعید محمدپور، دانیال جعفری و دنیا فخار گروه بازیگران نمایش «کُهته» را تشکیل میدهند.
عوامل نمایش «کُهته» عبارتند از مجری طرح: محمدحسن درباغی فرد، مدیر اجرا و برنامه ریز: الهام چنانی، آهنگساز: عماد عرب زاده، نوازندگان: علی احمدزاده، مهرپاد زحمتکش، پوریا متین یگانه، ماهان تهامیفرد، طراح صحنه: روحان امامی، طراح نور: رضا خضرایی، طراح گریم: کامبیز معماری، طراح لباس: الهام چنانی، طراح گرافیک: آرش وکیل زاده، اجرای نور: اسماعیل رضایی، اجرای دکور: محمد بختیاری، خیاط: حلیمه شکری، روابط عمومی: فاطمه شوقی، عکاس و ساخت تیزر: فواد وکیلی
همچنین پیش فروش بلیتهای سه روز نخست این نمایش، از امروز، یکشنبه ۲۲ تیرماه در سایت تیوال آغاز میشود.